بازهم تنهايي

دارم خونه رو براي ورودت آماده ميكنم…..
شهر دلمو برات چراغوني كردم …..
جلوي پات فرش قرمز انداختم…..
تمام خونه رو پر بادكنكاي قرمز و زرد و آبي كردم…
ميخوام يه جشن دونفر فراموش نشدني بگيرم كه تمام خستگيهاي اين چند وقت از تنت در بياد.
لحظه به لحظه دلم تاپ و توپش بيشتر ميشه انگار واسه بار اول ميخوام ببينمت .
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام مستم
باز ميلرزد دلم دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
….كاشكي زود تموم شه اين فاصله ها….

بیان دیدگاه