Archive for آوریل 2005

آوریل 13, 2005

دو فرشته مسافر

 

دو فرشته مسافر در خانواده ثروتمندی توقف کردند تا شب را در ان جا بگذرانند.ان خانواده

 

گستاخی کردند و اجازه ندادند فرشته ها شب را در مهمانخانه ی داخل عمارت بگذرانند. بلکه به

 

انها فضای کوچکی از زیر زمین خانه را اختصاص دادند.همان طور که فرشته ها مشغول اماده

 

کردن بستر خود روی زمین سخت بودند، فرشته ی پیر سوراخی در دیوار دید و روی ان را

 

 پوشاند.

 

 فرشته ی جوان تر علت را پرسید و او گفت:» چیزها همیشه ان طوری نیستند که به نظر می

 

رسند». شب بعد فرشته ها به خانه ی زوج کشاورز بسیا فقیر ،اما مهمان نوازی رفتند. پس از

 

 صرف غذای مختصری که داشتند، ان زوج رختخواب خودشان را در اختیار فرشته ها قرار

 

دادند، تا شب را راحت بخوابند.صبح روز بعد فرشته ها ان زن و شوهر را گریان دیدند. تنها

 

گاوشان ، که شیرش تنها ممر درامدشان بود ، در مزرعه مرده بود .

 

فرشته ی جوان تر  به خشم امد و به فرشته ی پیر تر گفت : چه طور اجازه دادی چنین اتفاقی

 

 بیفتد ؟ مرد اولی همه چیز داشت ، با این حال تو کمکش کردی . خانواده ی دومی چیزی نداشتند

 

 اما همان را هم با ما تقسیم کردند ، و با این حال تو گذاشتی گاوشان بمیرد .

 

فرشته ی پیر تر پاسخ داد: «چیزها همیشه ان طور نیستند که به نظر می رسند». » شبی که ما در

 

 زیر زمین ان عمارت بودیم متوجه شدم که در سوراخ دیوار طلا پنهان کرده بودند . از ان جا که

 

 صاحب خانه طماع و بخیل بود و مایل نبود ثروتش را با کسی شریک شود ، من سوراخ را

 

بستم و مهر کردم تا دستش به ان طلا نرسد «. شب گذشته که در رختخواب ان کشاورز خواییده

 

بودیم ، فرشته ی مرگ به سراغ همسرش امد . من در ازا گاو را به او دادم.

 

چیزها همیشه ان طوری نیستند که به نظر می رسند . هنگامی که اوضاع ظاهرا بر وفق مراد

 

نیست اگر ایمان داشته باشید ، باید توکل کنید و بدانید که همواره هر چه پیش می اید به نفع

شماست . فقط ممکن است تا مدت ها حکمتش را نفهمید .

 

دروغگو

آوریل 4, 2005

دروغگو دروغگووووووو

دروغ نگو دروغگو بسته دیگه دروغگو          بدجوری تنها موندی تو این شبهای جادو

 آهای آهای دروغگو بگو ستاره هات کو     بدجوری تنها موندی تو این شبهای جادو میون این شلوغی فکر کدوم دروغی         که گیجو بی قراری ساکت و بی فروغی

                       دروغ نگو دروغ گو بسته دیگه دروغ گو

 دنیا دیگه دنیایه دو رنگی و دروغ نیست      آخر خط رسیدی دوروبرت شلوغ نیست هیچکسی رو نداری سر رو شونش بذاری   غصه دیگه تموم شد بابا کجای کاری

                                  دروغ نگو دروغ گو بسته دیگه دروغ گو

همش سکوت و سایه بی عشق و بی اراده قلبم می گیره از این شبای بی شراره  تویی و دنیایی سرد نه شب داری نه شب گرد

                                                        فراری شد هر کی که یه لحظه باورت کرد

                                 دروغ نگو دروغ گو بسته دیگه دروغ گو

خیلی مخلصیم جون داداش